تربیت چه چیز نیست
کریمی در کتاب خود با عنوان «تربیت چه چیز نیست» به ذکر بیست عنوان از آنچه تربیت را در برنمیگیرد میپردازد و به این نکته قایل است که برای درک درست آنچه تربیت هست باید از راه آنچه تربیت نیست وارد شویم. اگر بخواهیم بدانیم تربیت چیست در وهله اول باید آنچه را که تربیت نیست بازشناسیم. در مفهوم تربیت، ناخواسته و ناخودآگاه به ذهن هر فردی خطور میکند که تربیت به معنی شکل دادن، ساختن و به گونهای بار آوردن است که مورد نظر جامعه بزرگسال و مطابق اهداف از پیش تعیین شده باشد. در این صورت تربیت را با صنعت یکسان کردهایم. برای مثال انتظاری را که از یک صانع، تراشکار و نجار داریم این است که یک تکه چوب و قطعه خامی را متناسب با نیاز، مصلحت، پسند و خواست خود شکل دهد و آن چنان صیقل کاری و تراشکاری کند که آن ماده خام متناسب با قالب ذهن او و ایدههای سلیقهای اش پرورده و پرداخته شود! از تربیت نیز همان انتظار را داریم. اما کیست که نداند این نوع اقدام، یک تربیت حیوانی است و نه انسانی. اهلی کردن و رام کردن افراد است نه پروردن انسان! -تربیت علم نیست. اگر بخواهیم تربیت را در قلمرو سه حیطه علم و فن و هنر تبیین کنیم، حیطه تعیین کننده بعد هنری و ذوقی در روشهای تربیتی است که قابل انتقال و اکتساب نبوده و باید هر کس به تناسب ذوق و ابتکار خویش و موقعیتهایی که حاصل میشود آن را ابداع کند و نمیتوان صرفاً با روش علمی آموزش داد. وقتی تربیت به منظور یک فن و علم در قالب زمان و مکان به صنعت و فرمول و دستورالعمل تبدیل میشود، از روح زندگی و خلوص تهی میشود و اثرش مصنوعی، ناپایدار و نهایتاً نفرت آور میگردد. -تربیت اجتماعی کردن نیست. اجتماعیکردن افراد امکان تفرد آنها را از بین میبرد. اجتماعی کردن افراد چنانچه استقلال و جوهره تمایزیافتگی را نادیده بگیرد مانع تحقق شکوفایی فرد میشود. -تربیت بارآوردن نیست. در بارآوردن هدف از تربیت «رام کردن» «اهلی ساختن» و دست پروردهسازی کودک است ولی در پروراندن آزاد ساختن است. آزاد ساختن از وابستگیها و موانع رشد و اجازه دادن برای شکفته شدن آن چیزی که در طبیعت و فطرت پاک متربی به ودیعه نهاده شدهاست. در بارآوردن کودک تابع شخصیت بارآورنده شکل میگیرد و در پروراندن متناسب با شاکله و اقتضای وجود خویش متحول میشود. – تربیت تغییر دادن نیست. به تعبیر سقراط مربی اصلی، ازلی و ابدی ما فطرت ما است. دانش فطری که برخاسته از طبیعت درونی آدمی است، بهترین راهنمای آدمی به شمار میرود. بدین ترتیب هنر مربی، تغییر دادن و جهت دادن تصنعی به طبیعت کودک نیست زیرا تربیت تزیین کردن و نقاب زدن بر شخصیت نیست بلکه آشکار کردن، نمایان ساختن و پرده برداشتن از چهره طبیعی و خمیر مایه فطری کودک است تا او همان شود که طبیعت و فطرتش اقتضا میکند. بر این اساس میگوییم تربیت تغییر دادن نیست بلکه تایید کردن است. تایید کردن آنچه که خمیر مایههای فطری فرد حکم می کند و نه دست مایهای که دیگران بر اساس ایده و طرح خود خواهان تغییر دادن طبیعت او هستند. – تربیت عادت دادن نیست. کانت و روسو از جمله کسانی هستند که تربیت را عبارت از «فن جلوگیری از تشکیل عادت» دانسته اند. هدف تربیت از نظر کانت را می توان چنین استنباط کرد: تربیت، «پرورش انسانی است که مبتنی بر اراده و عقل و از سر تکلیف عمل می کند». عاداتی که با فکر و تامل ملازم باشد شخص را به تازهجویی و ابتکار سوق می دهد. ولی عادات انفعالی که منظور ما همین مفهوم است جریان رشد و ابتکار را قطع می کند. -تربیت سرعت بخشیدن به مراحل رشد نیست. هر گاه سعی میکنیم چیزی را زودتر از موعد طبیعی به کودکان بیاموزیم آنها را از کشف دوباره آن بوسیله خودشان باز داشتهایم. اگوست کنت گفته است: «اگر میخواهید سریعتر به هدف برسید آهسته حرکت کنید!». در پارهای از اوقات باید آهنگ طولی به منظور گسترش رشد عرضی کند شود. به گفته ابراهیم ادهم، «حج عقل، تامل است»، این تامل هر چند نوعی دور زدن و چرخیدن محسوب میشود اما به تعمیق و ریشه دوانی معرفت کمک میکند. مهم این نیست که ما درباره چه چیز کنجکاوی علمی یا چونی و چرایی به خرج دهیم، مهم رسیدن به این حس و میل و ذوق است. مهم این است که از برابر وقایع، اشیاء، مناظر هستی و زندگی بی اعتنا نگذریم. بنابراین معلم باید به جای سرعت بخشیدن به مراحل رشد و آموزش، نقش تحریک کننده این انگیزه طبیعی را داشته باشد. -تربیت آموزش دادن نیست. «اگر حرف زدن را به کودک درس میدادیم، هرگز زبان باز نمیکرد» این عبارت از «جان هالت» مولف کتاب زمینه های شکست تحصیلی نقل شده است و نشان میدهد تا چه اندازه آموزشهای مدرسهای مانع تربیت است. در واقع نیروی کنجکاوی، در اثر روبرو شدن با موقعیت مبهم تحریک میشود. هر قدر این موقعیتها جذابتر و مبهمتر باشد، نیروی کنجکاوی کودک فعالتر و شدیدتر میشود. هر فردی بر اساس نیازها و کوششهای خود، تعیین کننده محتوای آموزش خود است. این روش در نظام حوزهای و مکتب خانههای سنتی به نوعی دیگر رایج بوده است. هر کس در هر سنی بدون قالبها و تقویمهای سنی در هر کلاسی و هر سطحی که توان و علاقه داشت حاضر میشد تا بر اساس «یادگیری در حد تسلط» پیش رود. در دوره معاصر و در تعلیم و تربیت جدید، «گودمن» یکی از طرفداران این قضیه معتقد است که تا چیزی نیاز، میل، کنجکاوی و تصور ذهنی فرد را احیا نکندآموخته نمیشود. -تربیت شکل دادن نیست. تربیت شکل دادن شخصیت کودک بر اساس قالبهای از پیش تعیین شده بیرونی نیست و ما حق نداریم کودکان را طبق ایدهها و قالبهایی که خود تراشیدهایم، تربیت کنیم. هر فردی خود منحصر به فرد است و باید به گونهای متفاوت از دیگری تربیت شود. هر قدر دخالت و شکل دادن رفتار از بیرون بیشتر باشد، خود رهبری و خود کنترلی که عامل مهم تربیت فعال است خاموش میشود. -تربیت دخالت کردن نیست. بزرگترین و موثرترین دخالت در تربیت، کنار کشیدن از صحنه تربیت است! در واقع اگر بخواهیم در تربیت دخالت کنیم باید تربیت «پرهیزی» را جایگزین تربیت «تجویزی» کنیم. اگر ما دائماً در کار آنها دخالت کنیم، خود به خود به افرادی تبدیل میشوند که دیگر هیچ گونه احساس مسئولیتی از خود نشان نمیدهند و کارهای خود را به ما وا میگذارند و این واگذاری همراه با بیتفاوتی و وانهادگی در تمامی امور است. -تربیت شکوفا کردن استعدادها نیست. در تعریف تربیت گفته اند: «تربیت عبارت است از فراهم ساختن زمینه برای شکوفا کردن استعدادهای انسان در جهت مطلوب». نقص بزرگ در این تعریف از تربیت، عبارت «شکوفا کردن» است. زیرا نقش فعال متربی را نادیده میگیرد و نقش اصلی را به مربی و عوامل بیرونی میدهد. در شکوفا کردن –و نه شکوفا شدن- فاعلِ تربیت، مربی است و متربی یک نقش منفعل و خنثی دارد. ما معمولاً استعدادهای کودکان را قبل از اینکه در موعد مقرر و در زمان طبیعی و در مراحل بهینه خود شکفته شوند؛ میشکوفانیم.
دیدگاهتان را بنویسید